به گزارش خبرگزاری «حوزه» در منابع اسلامى، رهنمودها و دستور العملهاى بسيار مهم و ارزندهاى در زمينه درمان بيمارى اندوه و نگرانى، ارائه شده است. نكته قابل توجّه اين كه درمان اندوه و پديد آمدنِ شادى، پيوندى ناگسستنى دارند؛ بلكه در واقع، دو روىِ يك سكّه اند. از اين رو، همان چيزى كه در يك حديث به عنوان درمانِ اندوه معرفى شده، در حديثى ديگر، به عنوان عامل شادى، بيان مىشود.
مثلًا ايمان به خدا يا راضى بودن به تقدير الهى، در يك حديث، به عنوان درمان اندوه، و در حديثى ديگر، به عنوان عامل شادى، معرفى مىشوند؛ ليكن متون مربوط به درمان اندوه، در فصل چهارم بررسى مىشوند و آن چه مربوط به عوامل شادى است، در فصل پنجم مطرح مىگردد. همچنين در جمعبندى متن آيات و روايات در فصل اوّل، به پيروى از آن متون، اين دو موضوع از هم تفكيك شدهاند؛ امّا در شمارى از موارد، توضيحات مورد نياز، يكجا بيان شده است.
*رهنمودهای درمان اندوه:
*درمان هاى معرفتى
مقصود از درمانهاى معرفتى، شناختها و آگاهىهايى هستند كه مىتوانند در پيشگيرى يا درمانِ غصّههاى بيهوده و ناروا مؤثر باشند:
*شناخت امور شايسته اندوه و شادى
نخستين رهنمود پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام براى درمان اندوه و نگرانى، تصحيح بينش و به تعبير ديگر، واقعگرايى در ارزيابى غمها و شادىهاست. اين رهنمود، در واقع، اساس همه رهنمودهاى معرفتى در زمينه درمان نگرانىهاى منفى و دستيابى به شادىهاى روا و مثبت است.
تشخيص صحيح عوامل شادى و نگرانى، آن قدر اهميت دارد كه امام على عليه السلام ضمن نامهاى به شخصيت بزرگى مانند عبداللَّه بن عبّاس مىنويسد:
إِنَّ المَرءَ قَد يَسُرُّهُ دَركُ ما لَم يَكنُ لِيَفوتَهُ، ويَسوؤُهُ فَوتُ ما لَم يَكُن لِيُدرِكَهُ، فَليَكُن سُرورُكَ بِما نِلتَ مِن آخِرَتِك، وَليَكُن أسَفُكَ عَلى ما فاتَكَ مِنها، وما نِلتَ مِن دُنياكَ فَلا تُكثِر به فَرَحاً وما فاتَكَ منها فَلا تَأسَ عَلَيهِ جَزَعاً وَليَكُن هَمُّكَ فيما بَعدَ المَوتِ.
گاه آدمى را [برخوردار شدن از] چيزى كه از دستش نمىرود، شادمان مىكند و از دست دادن چيزى كه به دست آمدنى نيست، اندوهگين مىسازد [، حال آن كه] شادمانىات بايد براى آن مقدار آخرتى باشد كه به دست آوردهاى و اندوه تو براى چيزى از آن باشد كه از دستش دادهاى. براى آنچه از دنيايت به دست آوردهاى، بسيار شادمانى نكن و بر آنچه از آن از كف دادهاى، بىتابانه غمگين مباش؛ بلكه همّت خود را براى پس از مرگ، مصروف دار.
اين حكمت، به قدرى جالب و آموزنده است كه ابن عبّاس، ضمن نقل آن، مكرّر مىگفت: پس از كلام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از هيچ سخنى به اندازه آن، سود نبردم!
*خطا در ارزيابى موارد غم و شادى
نمونههايى از خطاى انسان در ارزيابى عوامل غم و شادى كه در روايات آمده است :
يك. روزىِ انسان را خدا تضمين كرده، بنا بر اين، غُصّه خوردن براى روزى، بيهوده است؛ ولى او نگرانِ روزىِ روزهاى آينده است. به عكس، هر روز از عمر انسانْ كم مىشود و به مرگ نزديكتر مىگردد. بنا بر اين، غصّه خوردن براى هدر رفتن سرمايه عمر «روا» است؛ ولى او نگران كوتاه شدن عمر نيست و شاد است كه يك روز ديگر در دنيا زندگى كرده است.
دو. رويگَردانىِ دنيا، موجب نزديكى به خداى سبحان است. از اين رو بايد موجب شادى باشد؛ ولى براى برخى باعث اندوه است. رويكرد دنيا موجب دورى از خداست، لذا بايد موجب اندوه باشد؛ ليكن گاه باعث شادى است.
سه. برخى حوادث بر اساس تقدير الهى، قطعى اند. از اين رو نبايد غير منتظره باشند؛ امّا عدهاى از آنها شگفت زده و خرسند مىشوند. برخى چيزها نيز در تقدير الهى، بنا نيست كه به انسان برسند؛ امّا چون انسان انتظارش را مىكشد، از نيامدنش ناراحت مىشود.
چهار. چيزهاى از دست رفته، باز نمىگردند. از اين رو، تأسّف بر آنها بى اثر است؛ امّا برخى از مردم، غصّه آنها را مىخورند. چيزهايى نيز در دست انسان است كه پايدار نمىمانند؛ امّا برخى به خاطر داشتن آنها سرمست مىشوند.
پنج. بسيارى از مردم به خاطر لذّت اندك و ناپايدار دنيا خوشحال مىشوند؛ امّا براى لذّت بسيار و پايدار آخرت كه از دست مىدهند، ناراحت نمىشوند؛ در حالى كه بايد برعكس باشد.
پيام همه رواياتى كه دلالت دارند بر خطاى انسانها در تشخيص امورى كه بايد موجب غم و يا شادى باشند، اين است كه: در شادى و غم، واقعگرا باش؛ ظاهربين مباش؛ فكر كن ببين چه چيزى واقعاً براى تو خير و سودآور است، اگر بدان دست يافتى، شاد باش؛ و چه چيزى واقعاً براى تو شرّ و زيانبار است، اگر در زندگى تو پديد آمد، اندوهناك شو و براى مبارزه با آن به پاخيز؛ مبادا در اثر تفكّر و بينش نادرست، چيزى كه واقعاً شادىآفرين نيست، و چه بسا خطرناك است، موجب شادى زودگذر تو شود و تو را در دام اندوه دائمى قرار دهد! و مبادا چيزى را كه واقعاً نگران كننده نيست، و چه بسا موجب سرور و شادى است، نگران كننده بپندارى، و خود را بيهوده در رنج و زحمت قرار دهى! افزون بر اينها، شناخت صحيح عوامل اندوه نيز در كاهش فشارهاى روانى آن، فوق العاده مؤثّر است.
*شناخت خدا
مىتوان گفت كه بهترين داروهاى پيشگيرى و درمان بيمارى نگرانىهاى ناروا، معرفت خداوند سبحان است. ديگر داروها، تا با اين دارو همراه نشوند، نمىتوانند تأثير چندانى در درمانِ اين بيمارى داشته باشند. در دعايى منسوب به امام زين العابدين عليه السلام آمده كه مىفرمايد:
كَيفَ أحزَنُ وأنتَ الكَريمُ؟... وكَيفَ أحزَنُ وقَد عَرَفتُكَ؟
اين سخن، بدين معناست كه كسى كه آفريدگار خود را حقيقتاً بشناسد و با لطف و كرامت و مهر و رحمت او نسبت به آفريدهها آشنا باشد، نبايد احساس نگرانى كند؛ زيرا خداوند، جز خير و خوبى براى شخص باايمان، مقدّر نمىنمايد.
*شناخت دنيا
نه تنها خداشناسى، بلكه دنياشناسى نيز در درمان غصّههاى بيهوده زندگى مؤثّر است. در احاديث فراوانى تأكيد شده كه اگر كسى دنيا را بشناسد، مشكلات دنيوى، او را اندوهگين نمىكند. دليل اين مطلب در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله اين گونه آمده است:
أيُّها النّاسُ! هذِهِ دارُ تَرَح لادارُ فَرَحٍ، ودارُ التِّواءِ لا دارُ استِواءٍ، فَمَن عَرَفَها لَم يَفرَح لِرَجاءٍ ولَم يَحزَن لِشَقاءٍ.
اى مردم! دنيا سراى غم است نه سراى شادى؛ سراى دشوارى است، نه سراى آسودگى. پس هر كه آن را شناخت، با اميدى شاد نشد، و با سختى و حسرتى، اندوهگين نگشت.
اين سخن بدين معناست كه طبيعت زندگى دنيا، به انواع سختىها و بلاها آغشته است و كسى كه به اين امر آگاه باشد، مىداند كه شادىهاى آن، نسبى اند. از اين رو، شادى مطلق در دنيا وجود ندارد. وقتى انسان، خود را براى پذيرفتن سختىهاى زندگى و آفتهاى طبيعى و غير قابل پيشگيرى شادى، آماده مىكند، دشوارىهاى زندگى براى او غير منتظره و نگران كننده نخواهند بود.
* ياد مرگ و احوالات پس از آن
بسيارى از نگرانىهاى انسان، ناشى از اهميت دادن به آرزوهاى دستنيافتنى است.
از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده كه مىفرمايد: «حاصل آرزوها، افسوس خوردن است» و «هر كه آرزوهايش بسيار باشد، رضايتش اندك است».
بنا بر اين، هر عاملى كه بتواند از اين گونه آرزوها بكاهد، در كاهش نگرانىهاى انسان، مؤثّر است. يكى از عوامل مؤثّر در پايان دادن به آرزوهاى بيهوده، ياد مرگ و احوالات پس از آن است. در روايتى، پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به ابو ذر مىفرمايد: «اگر به اجَل و فرارسيدن آن مىنگريستى، هر آينه، آرزو و فريبكارىِ آن را دشمن مىداشتى».
يكى از ياران امام صادق عليه السلام به نام ابو بصير، خدمت ايشان رسيد و از وسوسهها [و آرزوهايى كه موجب نگرانى او مىشوند] گله كرد. امام عليه السلام به او توصيه فرمود كه براى درمان اين گونه نگرانىها، هنگامى را ياد كن كه مىميرى و دوستانت تو را در قبر مىگذارند و برمىگردند. اندامهاى مختلف بدنت از هم جدا مىشوند و حشراتى كه از رطوبت بدنت توليد شدهاند، از سوراخهاى بينىات بيرون مىآيند و كرمها گوشت بدنت را مىخورند! اين اقدام، نگرانىهاى تو را از بين مىبرد.
ابو بصير مىگويد: به خدا سوگند كه هر وقت از چنين سرنوشتى ياد كردم، غصّههاى دنيوى من پايان يافتند!
*الگوى شادى از نگاه قرآن و حديث:آیت الله ری شهری