سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ |۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 5, 2024
غم و اندوه

حوزه /از منظر احاديث اسلامى، اندوه و نگرانى، نوعى بيمارى روحى است. بنا بر اين، يكى ديگر از اصول الگوى شادى در اسلام، درمانِ اين بيمارى است؛ چرا كه بدون درمان آن، شادى بى‏معناست.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» در منابع اسلامى، ره‏نمودها و دستور العمل‏هاى بسيار مهم و ارزنده‏اى در زمينه درمان بيمارى اندوه و نگرانى، ارائه شده است. نكته قابل توجّه اين كه درمان اندوه و پديد آمدنِ شادى، پيوندى ناگسستنى دارند؛ بلكه در واقع، دو روىِ يك سكّه اند. از اين رو، همان چيزى كه در يك حديث به عنوان درمانِ اندوه معرفى شده، در حديثى ديگر، به عنوان عامل شادى، بيان مى‏شود.

 مثلًا ايمان به خدا يا راضى بودن به تقدير الهى، در يك حديث، به عنوان درمان اندوه،  و در حديثى ديگر، به عنوان عامل شادى،  معرفى مى‏شوند؛ ليكن متون مربوط به درمان اندوه، در فصل چهارم بررسى مى‏شوند و آن چه مربوط به عوامل شادى است، در فصل پنجم مطرح مى‏گردد. همچنين در جمع‏بندى متن آيات و روايات در فصل اوّل، به پيروى از آن متون، اين دو موضوع از هم تفكيك شده‏اند؛ امّا در شمارى از موارد، توضيحات مورد نياز، يكجا بيان شده است. 

*رهنمودهای درمان اندوه:

  *درمان‏ هاى معرفتى‏

مقصود از درمان‏هاى معرفتى، شناخت‏ها و آگاهى‏هايى هستند كه مى‏توانند در پيشگيرى يا درمانِ غصّه‏هاى بيهوده و ناروا مؤثر باشند:

 *شناخت امور شايسته اندوه و شادى‏

نخستين ره‏نمود پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام براى درمان اندوه و نگرانى، تصحيح بينش و به تعبير ديگر، واقع‏گرايى در ارزيابى غم‏ها و شادى‏هاست. اين ره‏نمود، در واقع، اساس همه ره‏نمودهاى معرفتى در زمينه درمان نگرانى‏هاى منفى و دستيابى به شادى‏هاى روا و مثبت است.

تشخيص صحيح عوامل شادى و نگرانى، آن قدر اهميت دارد كه امام على عليه السلام ضمن نامه‏اى به شخصيت بزرگى مانند عبداللَّه بن عبّاس مى‏نويسد:

إِنَّ المَرءَ قَد يَسُرُّهُ دَركُ ما لَم يَكنُ لِيَفوتَهُ، ويَسوؤُهُ فَوتُ ما لَم يَكُن لِيُدرِكَهُ، فَليَكُن سُرورُكَ بِما نِلتَ مِن آخِرَتِك، وَليَكُن أسَفُكَ عَلى‏ ما فاتَكَ مِنها، وما نِلتَ مِن دُنياكَ فَلا تُكثِر به فَرَحاً وما فاتَكَ منها فَلا تَأسَ عَلَيهِ جَزَعاً وَليَكُن هَمُّكَ فيما بَعدَ المَوتِ.

گاه آدمى را [برخوردار شدن از] چيزى كه از دستش نمى‏رود، شادمان مى‏كند و از دست دادن چيزى كه به دست آمدنى نيست، اندوهگين مى‏سازد [، حال آن كه‏] شادمانى‏ات بايد براى آن مقدار آخرتى باشد كه به دست آورده‏اى و اندوه تو براى چيزى از آن باشد كه از دستش داده‏اى. براى آنچه از دنيايت به دست آورده‏اى، بسيار شادمانى نكن و بر آنچه از آن از كف‏ داده‏اى، بى‏تابانه غمگين مباش؛ بلكه همّت خود را براى پس از مرگ، مصروف دار.

اين حكمت، به قدرى جالب و آموزنده است كه ابن عبّاس، ضمن نقل آن، مكرّر مى‏گفت: پس از كلام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از هيچ سخنى به اندازه آن، سود نبردم!

*خطا در ارزيابى موارد غم و شادى‏

نمونه‏هايى از خطاى انسان در ارزيابى عوامل غم و شادى كه در روايات آمده‏ است :

يك. روزىِ انسان را خدا تضمين كرده، بنا بر اين، غُصّه خوردن براى روزى، بيهوده است؛ ولى او نگرانِ روزىِ روزهاى آينده است. به عكس، هر روز از عمر انسانْ كم مى‏شود و به مرگ نزديك‏تر مى‏گردد. بنا بر اين، غصّه خوردن براى هدر رفتن سرمايه عمر «روا» است؛ ولى او نگران كوتاه شدن عمر نيست و شاد است كه يك روز ديگر در دنيا زندگى كرده است.

دو. رويگَردانىِ دنيا، موجب نزديكى به خداى سبحان است. از اين رو بايد موجب شادى باشد؛ ولى براى برخى باعث اندوه است. رويكرد دنيا موجب دورى از خداست، لذا بايد موجب اندوه باشد؛ ليكن گاه باعث شادى است.

سه. برخى حوادث بر اساس تقدير الهى، قطعى اند. از اين رو نبايد غير منتظره باشند؛ امّا عده‏اى از آنها شگفت زده و خرسند مى‏شوند. برخى چيزها نيز در تقدير الهى، بنا نيست كه به انسان برسند؛ امّا چون انسان انتظارش را مى‏كشد، از نيامدنش ناراحت مى‏شود.

چهار. چيزهاى از دست رفته، باز نمى‏گردند. از اين رو، تأسّف بر آنها بى اثر است؛ امّا برخى از مردم، غصّه آنها را مى‏خورند. چيزهايى نيز در دست انسان است كه پايدار نمى‏مانند؛ امّا برخى به خاطر داشتن آنها سرمست مى‏شوند.

پنج. بسيارى از مردم به خاطر لذّت اندك و ناپايدار دنيا خوش‏حال مى‏شوند؛ امّا براى لذّت بسيار و پايدار آخرت كه از دست مى‏دهند، ناراحت نمى‏شوند؛ در حالى كه بايد برعكس باشد.

پيام همه رواياتى كه دلالت دارند بر خطاى انسان‏ها در تشخيص امورى كه بايد موجب غم و يا شادى باشند،  اين است كه: در شادى و غم، واقع‏گرا باش؛ ظاهربين مباش؛ فكر كن ببين چه چيزى واقعاً براى تو خير و سودآور است، اگر بدان دست يافتى، شاد باش؛ و چه چيزى واقعاً براى تو شرّ و زيان‏بار است، اگر در زندگى تو پديد آمد، اندوهناك شو و براى مبارزه با آن به پاخيز؛ مبادا در اثر تفكّر و بينش نادرست، چيزى كه واقعاً شادى‏آفرين نيست، و چه بسا خطرناك است، موجب شادى زودگذر تو شود و تو را در دام اندوه دائمى قرار دهد! و مبادا چيزى را كه واقعاً نگران كننده نيست، و چه بسا موجب سرور و شادى است، نگران كننده بپندارى، و خود را بيهوده در رنج و زحمت قرار دهى! افزون بر اينها، شناخت صحيح عوامل اندوه نيز در كاهش فشارهاى روانى آن، فوق العاده مؤثّر است. 

*شناخت خدا

مى‏توان گفت كه بهترين داروهاى پيشگيرى و درمان بيمارى نگرانى‏هاى ناروا، معرفت خداوند سبحان است. ديگر داروها، تا با اين دارو همراه نشوند، نمى‏توانند تأثير چندانى در درمانِ اين بيمارى داشته باشند. در دعايى منسوب به امام زين العابدين عليه السلام آمده كه مى‏فرمايد:

كَيفَ أحزَنُ وأنتَ الكَريمُ؟... وكَيفَ أحزَنُ وقَد عَرَفتُكَ؟

اين سخن، بدين معناست كه كسى كه آفريدگار خود را حقيقتاً بشناسد و با لطف و كرامت و مهر و رحمت او نسبت به آفريده‏ها آشنا باشد، نبايد احساس نگرانى كند؛ زيرا خداوند، جز خير و خوبى براى شخص باايمان، مقدّر نمى‏نمايد.

 *شناخت دنيا

نه تنها خداشناسى، بلكه دنياشناسى نيز در درمان غصّه‏هاى بيهوده زندگى مؤثّر است. در احاديث فراوانى تأكيد شده كه اگر كسى دنيا را بشناسد، مشكلات دنيوى، او را اندوهگين نمى‏كند. دليل اين مطلب در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله اين گونه آمده است:

أيُّها النّاسُ! هذِهِ دارُ تَرَح لادارُ فَرَحٍ، ودارُ التِّواءِ لا دارُ استِواءٍ، فَمَن عَرَفَها لَم يَفرَح لِرَجاءٍ ولَم يَحزَن لِشَقاءٍ.

اى مردم! دنيا سراى غم است نه سراى شادى؛ سراى دشوارى است، نه سراى آسودگى. پس هر كه آن را شناخت، با اميدى شاد نشد، و با سختى و حسرتى، اندوهگين نگشت.

اين سخن بدين معناست كه طبيعت زندگى دنيا، به انواع سختى‏ها و بلاها آغشته است و كسى كه به اين امر آگاه باشد، مى‏داند كه شادى‏هاى آن، نسبى اند. از اين رو، شادى مطلق در دنيا وجود ندارد. وقتى انسان، خود را براى پذيرفتن سختى‏هاى زندگى و آفت‏هاى طبيعى و غير قابل پيشگيرى شادى،  آماده مى‏كند، دشوارى‏هاى زندگى براى او غير منتظره و نگران كننده نخواهند بود.

* ياد مرگ و احوالات پس از آن‏

بسيارى از نگرانى‏هاى انسان، ناشى از اهميت دادن به آرزوهاى دست‏نيافتنى است.

از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده كه مى‏فرمايد: «حاصل آرزوها، افسوس خوردن است»  و «هر كه آرزوهايش بسيار باشد، رضايتش اندك است».

بنا بر اين، هر عاملى كه بتواند از اين گونه آرزوها بكاهد، در كاهش نگرانى‏هاى انسان، مؤثّر است. يكى از عوامل مؤثّر در پايان دادن به آرزوهاى بيهوده، ياد مرگ و احوالات پس از آن است. در روايتى، پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به ابو ذر مى‏فرمايد: «اگر به اجَل و فرارسيدن آن مى‏نگريستى، هر آينه، آرزو و فريبكارىِ آن را دشمن مى‏داشتى».

يكى از ياران امام صادق عليه السلام به نام ابو بصير، خدمت ايشان رسيد و از وسوسه‏ها [و آرزوهايى كه موجب نگرانى او مى‏شوند] گله كرد. امام عليه السلام به او توصيه فرمود كه براى درمان اين گونه نگرانى‏ها، هنگامى را ياد كن كه مى‏ميرى و دوستانت تو را در قبر مى‏گذارند و برمى‏گردند. اندام‏هاى مختلف بدنت از هم جدا مى‏شوند و حشراتى كه از رطوبت بدنت توليد شده‏اند، از سوراخ‏هاى بينى‏ات بيرون مى‏آيند و كرم‏ها گوشت بدنت را مى‏خورند! اين اقدام، نگرانى‏هاى تو را از بين مى‏برد.

ابو بصير مى‏گويد: به خدا سوگند كه هر وقت از چنين سرنوشتى ياد كردم، غصّه‏هاى دنيوى من پايان يافتند!

*الگوى شادى از نگاه قرآن و حديث:آیت الله ری شهری

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha